زیور بستن. آرایش دادن. (آنندراج) : همو داد زیور سمرقند را سمرقند نی، آنچنان قند را. نظامی (از آنندراج). رجوع به زیور و زیور بستن و دیگر ترکیبهای زیور شود
زیور بستن. آرایش دادن. (آنندراج) : همو داد زیور سمرقند را سمرقند نی، آنچنان قند را. نظامی (از آنندراج). رجوع به زیور و زیور بستن و دیگر ترکیبهای زیور شود
کنایه از ایجاد نمودن زیور. (آنندراج) ، در این بیت که از خواجه نظامی است: شب از ناف خود عطرسائی نهاد جهان زیور روشنائی نهاد کنایه از دور کردن زیور است و میتواند که در آن مصراع نیز لفظ گشاد باشد، پس بر این تقدیر بنای قافیه بر عطرسائی و روشنائی بود و گشاد ردیف و بر تقدیر اول بیت ذوقافیتین بود و اگر کنایه از بستن زیور است پس زیور نهادن از روشنائی عبارت از طلوع و ظهور کواکب باشد و این قریب بمعنی ایجاد کردن است. (آنندراج)
کنایه از ایجاد نمودن زیور. (آنندراج) ، در این بیت که از خواجه نظامی است: شب از ناف خود عطرسائی نهاد جهان زیور روشنائی نهاد کنایه از دور کردن زیور است و میتواند که در آن مصراع نیز لفظ گشاد باشد، پس بر این تقدیر بنای قافیه بر عطرسائی و روشنائی بود و گشاد ردیف و بر تقدیر اول بیت ذوقافیتین بود و اگر کنایه از بستن زیور است پس زیور نهادن از روشنائی عبارت از طلوع و ظهور کواکب باشد و این قریب بمعنی ایجاد کردن است. (آنندراج)